مباهله؛ از با شکوهترين وقايع تاريخ اسلام
مباهله؛ از با شکوهترين وقايع تاريخ اسلام
مباهله؛ از با شکوهترين وقايع تاريخ اسلام
روز مباهله چه روزي است؟
بيستوچهارم ذيالحجه روز مباهله نام گرفته است. در اين روز که روز نزول آيه «تطهير» نيز هست، خداوند بر ارزشها و فضيلتهاي اهل بيت(ع) و جايگاه راستين آنان در درک و شناخت اسلام راستين مهر تأييدي ديگر زد. روايات فراواني در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بيت(ع) آمده است، که با صراحت ميگويد: آيه مباهله درباره حضرت علي(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نازل شده است.
به گزارش روابط عمومي مرکز بهداشت غرب تهران، رويداد مباهله از رويدادهاي صدر اسلام است. هنگامي که پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت (ع) در يک سو و مسيحيان نجران در ديگر سو آماده? مباهله يا نفرين طرف دروغگو شدند.
مسيحيان نجران که به مدينه آمده بودند تا در مورد درستي دعوت پيامبر(ص) پژوهش کنند با او به محاجه (دليل آوردن) پرداخته، سرانجام بحث شان به جايي کشيد که حضرت محمد(ص) خواست تا با آنها مباهله کند.
هر يک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. مسيحيان وقتي ديدند که پيامبر اکرم(ص) با عزيزترين کسانش يعني (حضرت علي(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع)) ميخواهد آنها را به چالش بکشد مطمئن شدند که حضرت محمد(ص) اگر به خودش مطمئن نبود، جان خانواده اش را به خطر نميانداخت. پس از مباهله کناره گرفتند.
از ام سلمه نقل کردهاند که در همان روز رسول خدا(ص) همان چهار نفر همراهان خود را در زير عباي موئي و مشکين رنگ خود گردآورد و اين آيه را تلاوت نمود: «إنّما يريد اللّه ليذْهب عنْکم الرّجْس أهْل الْبيْت و يطهّرکمْ تطْهيراً» اين رويداد از سوي مسلمانان به عنوان يکي از برجستگيهاي اهل بيت محسوب شده و به عنوان دليلي براي اثبات اين امر که اصحاب کساء (حضرت محمد(ص)، اميرالمومنين علي(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع)) هستند، استفاده ميشود.
بيست و چهارم ذيالحجه روز مباهله نام دارد و جارالله زمخشري از دانشمندان بزرگ معتزله، در کتاب تفسير کشاف به فضيلت اصحاب کسا (کساني که در روز مباهله همراه پيامبر بودند.) اشاره کرده است.
مباهله در اصل از ماده بهْل (بر وزن اهْل) به معني رها کردن است. اين واژه را به معني هلاکت و لعن و دوري از خدا معني کردهاند آن نيز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خويش و خروج از سايه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آيه به آن اشاره شده، مباهله به معني نفرين کردن دو نفر به همديگر است. به اين ترتيب که وقتي استدلالات منطقي سودي نداشت، افرادي که با هم درباره يک مسأله مهمّ ديني گفتوگو دارند در يک جا جمع ميشوند و به درگاه خدا تضرّع ميکنند و از او ميخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاري که پيامبر اسلام(ص) در برابر مسيحيان نجران کرد، که در آيه ?? سوره آل عمران به آن اشاره شده است.
در اين آيه ميخوانيم:(فمن حاجّک فيه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندْع ابنائنا و ابنائکمْ و نسائنا و ئسائکمْ و انْفسنا و انْفسکمْ ثمّ نبتهلْ فنجْعلْ لعنه الله علي الکاذبين)
«هر گاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده، (باز) کساني درباره مسيح با تو به ستيز برخيزند، بگو: "بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما نيز فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نيز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسي که همچون جان ما است) دعوت کنيم، شما نيز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرين) کنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم"».
اين آيه به ضميمه آياتي که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان ميدهد که در برابر پافشاري مسيحيان در عقايد باطل خود، از جمله ادعاي الوهيت حضرت مسيح(عليه السلام) و عدم کارايي منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پيامبر(ص) مأمور ميشود که از طريق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از اين طريق خاصّ و روحاني به ثبوت برساند، يعني با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!
تفسير آيه
«هر گاه (مسيحيان) بعد از علم و دانشي که به تو رسيده (درباره نفي الوهيت مسيح(عليه السلام) و تثليت و انحرافاتي از اين قبيل) با تو به بحث و ستيز برخيزند، به آنها بگو: "ما فرزندان خود را دعوت کنيم شما نيز فرزندان خود را (فمن حاجّک فيه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندْع ابنائنا و ابنائکم) ، ما زنان خويش را دعوت نماييم و شما نيز زنان خود را، (و نسائنا و نسائکمْ)، ما از نفوس خود (و کسي که همچون جان ما است) دعوت مينماييم و شما نيز نفوس خود ( و انفسنا و انفسکمْ).
آنگاه مباهله (نفرين) کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم: (ثمّ نبْتهل فنجْعلْ لعْنه الله علي الکاذبين).
بدون ترديد از نظر تاريخي اين مسئله واقع شد. يعني پيامبر(صلي الله عليه وآله) گروهي را انتخاب کرد و همراه خود براي مباهله آورد.
در روايات اسلامي که مفسّران و محدّثان نقل کردهاند آمده است «هنگامي که آيه فوق نازل شد پيامبر(ص) به مسيحيان نجران پيشنهاد مباهله داد، بزرگان مسيحي از پيامبر(ص) يک روز مهلت خواستند، تا در اين باره به شور بنشينند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: "نگاه کنيد، اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش براي مباهله آمد از مباهله با او بپرهيزيد، و اگر اصحاب و يارانش را همراه آورد با او مباهله کنيد که او پايه و اساسي ندارد".
فردا که شد که پيامبر(ص) آمد، در حالي که دست حضرت علي(ع) را گرفته بود و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) پيش روي او حرکت ميکردند، و حضرت فاطمه(عليها السلام) پشت سر او مسيحيان و در پيشاپيش آنان" اسقف اعظم آنان بيرون آمدند.
هنگامي که پيامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسيد: اينها چه کساني هستند؟ " گفتند: "اين يکي، پسر عمو و داماد او است، و اين دختر زادههاي او هستند، و اين بانو، دختر او است که از همه نزد او گراميتر است. " اسقف نگاهي کرد و گفت: "من مردي را ميبينم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و ميترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلاي عظيمي بر ما وارد خواهد شد. " سپس گفت: "اي ابوالقاسم (محمد(ص)) ما با تو مباهله نخواهيم کرد، بيا با هم صلح کنيم"»!
و در بعضي از روايات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورتهايي را مينگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنين خواهد شد! پس مباهله نکنيد که هلاک خواهيد شد»!